. اعتدال حلقه اتصال مفاهيم اجتماعی
انسان به منظور برآوردن احتياجات خويش، اجتماعی زندگی میكند و از قبل حضور در اجتماع و همزيستی با همنوع خود است كه میتواند به ارتقاع مادی و معنوی خويش بپردازد. در واقع اجتماعی بودن به عنوان مبنای بررسی رفتار بشر تلقی میشود. از طرفی هر پژوهشگری كه بخواهد به غايت چرايی و چگونگی رفتار بشر دست يابد،بايد آن را تحليل كند و حتی دست به پيش بينی آن بزند، میتواند موارد موقعيتهای مشابه را برای يك فرد به معيار تحليلی خود در آورد و نتايج بررسيهای خود را تعميم دهد.اين مساله بيانگر شباهت جوامع بشری با يكديگر است. در حقيقت جوامع با حضور انسان و شركت در فرآيند اجتماعی شدن است كه معنا میيابد. ميل به انزوا در طول تاريخ نه تنها باعث كور شدن گره مشكلات زيست بشر و فرد فرد جامعه شده است، بلكه اجتماع با كليت آن را نيز تحت الشعاع خود قرار داده است بنابراين در جامعه شناسی با پيدايی گروه سنجی، كليتی نو پديد آمد و در آن سخن از گروه درمانی بود. هرجا كه انسانهایی كه در غم فرو رفتهاند و سخن از پوچ گرايی و هرج و مرج گرايی و به طور كلی زبونی دنيای هستی میرانند يكی از موثرترين راهها بازگشت آنان به آغوش جامعه در پرتو شبكهای از ارتباطات منظم و پيگير است.(ساروخاني،6:1371). اما اين حضور در اجتماع بايد تنظيم شده و دارای مشی مشخص و برنامه ريزی شدهای باشد كه مفهوم اعتدال میتواند به دست يازيدن به اين وضعيت كمك كند. رابطه"اجتماع" و" اعتدال" رابطهای متقابل است كه در يك مدل مدور قرار دارد. در اين ميان نقش نهادهايی كه میتوانند اعتدال بخش سيستم جامعه باشند نيز از اهميت اساسی برخوردار است. از جمله اين نهادهايی كه در شرايطی تعريف شده موجد اعتدال میتوانند لقب بگيرند، عبارتند از نهاد خانواده، همكاران، دوستان و در نهايت مشاركت در نهادهای مدني، جامعه پذيری از جمله مفاهيمی است كه میتواند نقش نهادهای ايجاد كننده اعتدال در جامعه را تشريح كند." جامعه پذيری به فرآيندهايی اشاره دارد كه هر فرد را به مشارك فعال اجتماع بدل میكند. عوامل جامعه پذيری عبارتند از پدر و مادر، سايراعضاء خانواده، دوستان، همكاران، مدرسه، كليسا و رسانههای جمعي، اين عوامل ارزش ها، باورها و قراردادهای جامعه را از طريق ارتباط به فرد عرضه میكنند."( گيل و آدامز: 1384:97). ايجاد شرايط اعتدالی نيز میتواند يكی از ثمرات نهادهای فوق ذكر باشد. از آغاز نيز فلاسفه متقدم مانند ارسطو و افلاطون بر نگرش" اعتدالي" تاكيد داشتند.( ارسطو با نظريه اعتدال و افلاطون با كتاب" جمهوري" كه در آن چهار فضيلت اصلی آدمی را حكمت، خويشتنداري، شجاعت و عدالت ناميد) تا متفكرنی نظير" پوپر" و منتسكيو". اعتدال از نظر منتسكيو در كتاب روح القوانين با تاكيد برحد وسط شناخته شده است و در آثار پوپر نيز با تعريف" جامعه باز" و حمايت از ليبرال دموكراسی و پرهيز از دست يازيدن به خشنونتهای همچون" انقلابی گري" به جاي" رفوم" قابل بازشناسی است. اجتماع به عنوان محور و ظرف اعمال اعتدال مطرح بوده است. بنابراين در مفاهيم اجتماعی نوعی حركت خودكار به سمت اعتدال مطرح بوده است. بنابراين در مفاهيم اجتماعی نوعی حركت خودكار به سمت اعتدال را میتوانيم شاهد باشيم.
7. اسلام و اعتدال
دين اسلام از ابتدا بنای خود را بر ميانه روی و اعتدال بنا نهاد اين مسئله نه تنها در حد شعار باقی نماند، بلكه در عمل نيز هم در طول رسالت نبی مكرم اسلام( صل الله علیه و سلم) و هم در اعصار بعد نمود يافت و در جامعه عينت پيدا كرد. خداوند نيز در آيه 143سوره بقره به اعتدال امت اسلام اشاره كرده است و در اين زمينه میفرمايد:" وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا": و بدين گونه شما را امتی ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. از طرفی بايد در نظر داشت كه اعتدال به طور كلی در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگون به كار رفته است كه همه آنها با معنای لغوی تقارب دارد." واژه اعتدال در قرآن كريم نيامده است ولی اين مفهوم را میتوان از واژگان" قوام"،" وسط"،" قصد" و" سواء" مستفاد داشت. همه واژگان فوق با اندكی اختلاف به وضعيت ميانه و حد وسط اشاره دارد. در اخلاق اجتماعی اسلامي، مفهوم اعتدال با اين پيش فرض كه عدل به معنای استورهای در راه حق و نلغزيدن به سوی باطل است، به حالت اعتدال تفسير شده است. در نگاه كلی به مبحث اعتدال در اخلاق اسلامي، میتوان از آن به عنوان حالت ثبات و سلامت روح و روان آدمی ياد كرد كه هماهنگی ميان خلقيات و رفتار انسان و در نتيجه، و آرامش و اطمينان را در پی دارد. بنابراين هرگونه اضطراب و پيدايش صفات نكوهيده اخلاقی مانند ترس و نفاس و جهل بر اثر خروج از حالت اعتدال رخ میدهد"( آقارفيعي، 332:1393). در جای ديگر و از باب مثال و به منظور نشان دادن رويكرد اعتدالی قرآن كريم میتوان به تفسير الميزان اشاراتی داشت. آيت الله طباطبايی مفسر قرآن كريم در زمينه تفسير آيه 29 سوره انفال يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ، مینويسد :"تقوا موجب بازگشت طبيعت انسان به اعتدال فكری خود میگردد و اين اعتدال موجب میشود تا تمايلات انسان متعالیتر شود و اعمال بهتری از او صادر گردد؛ يعنی اعمال صالح موجب حفظ اخلاق نيكو پسنديده، منشاء پيدايش معارف حقيقی و علوم سودمند و افكار صحيح میشود."( ديلمی و آذربايجاني، 44:1379). در جای ديگر كلام الله مجيد در زمينه رفتار اعتدالی در قرآن كريم كه رابطهای مستقيم با ارتباطات انسانی دارد، مطالب سودمندی وجود دارد. در قرآن كريم در جای جای آيات خود بر رعايت اخلاق و ميانه روی در رفتار و همچنين پرهيز از تندروی و افراط و تفريط تاكيد دارد. محتوای قرآن كريم، نشان دهنده اين مسئله مهم است كه اعتدال به صورت مستقل برای خود تعريف دارد و صرفا جمع درشتی و نرمی در اخلاق و يا تندخويی و بیتفاوتی و يا جبن و تهور نيست: بلكه اعتدال بنابر آنچه كه پيش از اين در تعاريف بيان شد، خود دارای چارچوپ، تعريف و محدوده مشخص است. در امور ديگر مانند گفتار، شنيدن، صحبت كردن و ساير اعمالی كه ارتباطات انسانی را در بر بگيرد، نيز قرآن توصيههایی را در زمينه حفظ اعتدال دارد. خداوند طی سوره ال عمران در آيه 159 در زمينه شيوه بيان رسول خدا میفرمايد: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ.
يعنی به سبب رحمت خداست كه تو با آنها اينچنين خوش خوی و مهربان هستی اگرتند خو و سخت دل میبودی از گرد تو پراكنده میشدند پس بر آنها ببخشای و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با ايشان مشورت كن و چون قصد كاری كنی بر خدای توكل كن، كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد. چنانكه ملاحظه میشود، خداوند متعال خطاب به رسول خويش بيان میدارد كه حتی در مسير بيان بهترين كلام، معانی و بيان كه با فلسفه وجودی و شناخت چيستی و غايت انسان سروكار دارد، تند خويی و سخت دلی به خرج ندهد و از مسير خوش خويی و مهربانی گام پيش نهد. در كنار اين مسئله البته نگاهی است كه در مقابل گردنكشان و دين ستيزان كه در واقع با فطرت خويش مبارزه میكنند و اسير هوای نفس و به تعبير قرآن كريم وسوسههای شيطان میشوند، سخت گيرانه است و نوع ارتباطی كه توصيه میكند، از جايگاه اعمال قدرت و اقتدار است. چنانچه خداوند متعال در قرآن كريم در سوره مباركه الفتح آيه 29 در زمينه رفتار خصايص مومنان میفرمايد: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا": محمد( صل الله علیه و سلم) فرستاده خداست: و كسانی كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد در ميان خود مهربانند: پيوسته آنها را درحال ركوع و سجود میبينی درحالی كه همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است: اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است، همانند زراعتی كه جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پای خود ايستاده است و بقدری نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتی وا میدارد: اين برای آن است كه كافران را به خشم آورد( ولي) كسانی از آنها را كه ايمان آورده و كارهای شايسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجرا عظيمی داده است. چنانكه میبينيم در قرآن كريم معنی اعتدال دقيقا معادل با نيكی و صميميت و مهربانی با همه بلااستثناء و اصولا اين كار از نظر قرآن حركت جامعه بشری را از اعتدال دور میسازد. بلكه مفهوم اعتدال حركت در مسير مستقيم و آنچه كه" صراط مستقيم" ناميده شده است. در واقع صراط مستقيم است كه موجب میشود انسان در طی زندگی دارای معيار باشد و از مسير حق و حق جويی منحرف نشود مسيری كه بدون شك با فطرت انسان عجين است. در نتيجه خروج از مسير هدايت و متسقيم در واقع حركت در مسير مخالف فطرت بشر است و به معنی خروج از اعتدال تلقی میشود. در نتيجه از نظر قرآن كريم مومنان كسانی هستند كه در مسير فطرت و اعتدال گام بر ميدارند و دارای ويژگيهایی هستند كه انها را از انحراف و در نهايت از افتادن به ورطه عدم تعادل در مناسبات اجتماعی و رفتار خويش باز میدارد. خداوند درباره صفات افراد مومن آيات بسياری دارد. برخی از خصوصيات مومنان جنبه فردی دارد و برخی جنبه اجتماعي. صفاتی مانند خضوع در نماز، دوری از گفتار كردار بيهوده، پاكدامني، دوری از بدگويی و غيبت و تجسس، مقام تسليم، مقام يقين، تواضع و فروتني، حلم و بردباري، شب زنده داري، تواضع و فروتني، توحيد خالصانه، تدبر در آيات الهي، كريمانه از لغو گذشتن و نظاير آن جنبه فردی صفات يك مومن از نگاه قرآن تلقی میشود و صفاتی همچون هجرت و جهاد شهادت طلبي، انتخاب دوست، امر به معروف و نهی از منكر، پرداخت زكات، دوری از رباه، امانتداري و نظاير آن به عنوان صفات اجتماعی مومنان در قرآن لحاظ شده است و در مجموع خداوند طی آيه 2 از سوره انفال در زمينه صفات مومنان میفرمايد:" إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ"يعنی مومنان تنها كسانی هستند كه هروقت نام خدا برده شود دلهاشان ترسان میگردد، و هنگامی كه آيات او بر آنها خوانده میشود ايمانشان افزون میگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.( بر گرفته از وب سايت اخلاق و عرفان).
ادامه دارد
نظرات